• وبلاگ : به يادمادر
  • يادداشت : حلالم كن بانوي آسمانها ،مادر مهربانم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + اسلاميان 

    دعاي مادر در حق فرزند

    حبيبه يا فاطمه يکي از جدّه‌هاي سيد بن طاووس و مادر رضاعي امام صادق(عليه السلام) بود. وقتي منصور دوانيقي به مدينه لشکرکشي، عده‌اي را کشته و عده‌اي را به اسارت برد و آنان را با غل و زنجير در زنداني تاريک حبس کرد.داوود نيز در ميان اين اسيران بود.فاطمه،خبري از فرزندش نداشت و پيوسته مشغول دعا و تضرع بود.از صلحا و نيکان طلب دعا مي‌کرد؛ ولي اجابت نمي‌شد.هر روز خبري از فرزندش مي‌آوردند بر مصيبت و غم او تازه و بيشتر افزوده مي شد.

    روزي امام صادق(عليه السلام) بيمار شد، ام داوود به عيادت ايشان رفت و از ايشان طلب دعا کرد.حضرت دعايي را به ايشان تعليم داد و فرمود:در ايام البيض1،آن اعمال را بجا آور.

    ابتدا سه روز، سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم رجب را روزه ‏بدار و روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کن و 8 رکعت نماز به جا بياور. (کيفيت نماز در مفاتيح الجنان ذکر شده به آن مراجعه کنيد).

    ام داوود مي‌گويد:اين اعمال را انجام دادم و در خواب جمعي از ملائکه، پيامبران و شهدا را ديدم و پيامبر(صلي الله عليه و آله) به من خطاب کرد فرمود:«اي مادر داوود! بر تو بشارت باد که اين جماعت براي تو دعا کردند و حاجتت برآورده شد».

    ام داوود مي‌گويد:از خواب بيدار شدم و پس از مدتي داوود بر من وارد شدو گفت:مادر! در عراق در زنداني تنگ و تاريک بودم و نا اميد از رهايي.در خواب ديدم که تو بر حصيري به نماز نشسته‌اي و دور تو مردان چندي جمع شده‌اند که سرهاي ايشان بر آسمان و پاهايشان درزمين بود و تسبيح خدا مي‌گفتند.آن گاه پيامبر(صلي الله عليه و آله) را ديدم که خطاب به من فرمود:«خداي تعالي دعاي مادرت را در حق تو مستجاب کرد».چون بيدار شدم فرستادگان منصور دوانيقي به زندان آمدند.


    شبانه مرا پيش او برده،غل و زنجير را از دست و پاي من باز کردند و ده هزار دينار به من داده ،بر شتري سوار کردند و به سرعت به مدينه رسانيدند.فاطمه مي‌گويد:من داوود را به خدمت امام صادق(عليه السلام) بردم.حضرت فرمود:سبب آزادي تو آن بود که منصور، اميرالمؤمنين(عليه السلام) را در خواب ديده بود و به او گفت:«فرزند مرا رها کن که اگر اين کا ر را نکني تو را در آتش مي‌اندازم!چون نظر کرد دريايي از آتش را درزير پاي خود ديد.از وحشت بيدار شد و ترا رها کرد.


    سلام بر مخاطب فرهيخته ي" ميز کار من"! با پست "سارکوزي نگران ماست؟؟!!" به روزم و منتظر حضور و نظرات کارشناسي شما

    ياحق